آثار هنری پاپ مدرن گرافیتی Cleon Peterson را بخرید
من فقط جهان را آنطور که می بینم مستند می کنم. من دیدگاه فوقالعاده خوشبینانهای نسبت به آنچه در حال رخ دادن است ندارم. من فکر نمیکنم فناوری مساوی با پیشرفت است، مساوی است که همه ما در آینده کنار بیاییم، مساوی است با صلح جهانی. چیزهای لعنتی وجود دارد، و بهتر است در مورد آن صحبت کنیم و با آن مقابله کنیم تا اینکه صرفاً آن را نادیده بگیریم. هنر او مبتنی بر یک سری دوگانگی های مبارزه است: خود و دیگری، انسان و غیرانسان، زنده و مرده. تحت این طیف، تزلزل بین دوتاییها، پیترسون درک خود را از چیستی یک هیولا نشان میدهد. چهره هایی که او خلق می کند تحت یک سیستم استبدادی زندگی می کنند و یا در حال اعمال قدرت هستند یا از آن رنج می برند. در دنیای پترسون، این ظلم برای طبیعت انسان تغییر شکل میدهد و شخصیتهای او را از آزادی و خوشبختی سلب میکند و آنها را به نسخهای مخدوش و تحریف شده از واقعیت محکوم میکند. این چهره های هیولایی در واقع بازتابی از ناراحت کننده ترین جنبه های ما هستند. هنر پترسون این است که بینندگان را در قبال اعمال یا عدم کنشها و عملکردهایشان بهعنوان آینهای از غمانگیزترین و غم انگیزترین بخش جامعه پاسخگو میداند.
بصری کار او بر اساس تأثیرات مختلفی است، از سفالگری یونان باستان تا کمیک، که نتیجه آن تک رنگی و نمادگرایی رنگی قوی است. با جزئیات بیشتر، فیگورها روی خطوط مستقیم متعددی وجود دارند، چیزی که متعاقباً این توهم را ایجاد می کند که اثر هنری به سطوح تقسیم شده است. پرسپکتیو و تأثیر عمق در هنر پترسون به طور متوسط وجود دارد و درست مانند گلدانهای یونانی، فضای پسزمینه معمولاً خالی یا کمی آراسته میشود. از سوی دیگر، در برخی موارد، آثار هنری پترسون با عبارتی معمولاً مختصر همراه است (مثلاً ویروس را متوقف کنید، آمریکا را نابود کنید، آزادی، رفاه به هر قیمتی و غیره)، اشاره ای واضح به کمیک و هنر شفارد فیری که این هنرمند با او همکاری داشته است. رنگها نیز نقش مهمی را ایفا میکنند، نه تنها از جنبه محدود کردن فضای آثار هنری، با توجه به فقدان کلی خطوط، بلکه بیشتر به عنوان حامل معنا. پالت هنرمند معمولاً شامل 4 رنگ است: سیاه، سفید، قرمز و زرد. سیاه را می توان به قدرت و مهار، سفید به ایمنی و خلوص مرتبط کرد. در عوض، رنگ قرمز ممکن است نشانگر خشم، خشم، اشتیاق و نشاط باشد، در حالی که رنگ زرد، که هنرمند معمولاً جایگزین رنگ قرمز میشود، میتواند به عنوان اشارهای به فریب، بیماری و خطر در نظر گرفته شود.
ارتباط پترسون با هنر خیابانی نیز از جنبه های کار او قابل ذکر است. با وجود اینکه او نقاشی های دیواری متعددی را در سراسر جهان خلق کرده است، خود این هنرمند خود را یک هنرمند خیابانی می داند: «من خودم را یک هنرمند خیابانی یا کسی که در این زمینه کار می کند فکر نمی کنم، اما ایده این کار را دوست دارم. نقاشیهای بزرگی که با مردم روبرو میشوند.» این نشان دهنده انگیزه او برای دسترسی هر چه بیشتر به هنرش است، به عنوان راهی برای دعوت بینندگان به تعامل با آن و رویارویی با موضوعاتی که هنرمند به آنها علاقه مند است. این سؤالات زیر را در مورد هنر پترسون مطرح می کند: "معنای آن چیست؟ بالاخره معنایی دارد؟ اگر بله، آیا این از قبل توسط هنرمند تعیین شده است؟ برای درک بهتر نحوه خلق معنا در دنیای کلئون پترسون، ضروری است که در درجه اول نحوه درک او از رسانه به عنوان میدانی از اتهامات، شایعات بی اساس، گمان ها و دروغ های آشکار را درک کنیم. در دنیایی که هنرمند خلق کرده است و در همبستگی با واقعیت خودمان، رسانه ها ابزار دستکاری در دستان سیاستمداران هستند و ما را درمانده و در رحمت یک نظام استبدادی استثمارگر رها می کنند.
پاسخ پترسون به این هنر است: «هنر دارای قدرت خاصی است که مثلاً رسانه از آن برخوردار نیست: از فرد میخواهد در خلق معنا مشارکت کند. وقتی به قطعه کار نگاه می کنید، این به شما بستگی دارد که بفهمید چه اتفاقی دارد می افتد. در حالی که می توانید مطالبی را در اخبار ببینید، و فقط می توانید منفعلانه آن را تماشا کنید و فکر کنید که واقعاً برای شما صدق نمی کند. اما اگر یک اثر هنری به اندازهای جالب باشد که واقعاً شما را به خود جذب کند، و شما بخشی از آن شوید، و جهانبینی خود را در مورد هر اثر هنری مداخله کنید، عالی است. من دوست دارم مردم نظر داشته باشند.» در نتیجه، معنا برای پترسون توسط مخاطب از طریق تعاملی که او بین هنر و هنر واسطه میکند، ایجاد میکند. به عبارت دیگر، او از واقعیت تلخ امروز الهام می گیرد تا پرسش هایی را در مورد آن مطرح کند که پاسخ آن ها را مخاطب باید ارائه دهد، که در واقع تجربه این واقعیت دقیق در این لحظه است. هنرمند از ما می خواهد که با آثار هنری خود به عنوان نقطه شروع، واقعیت فعلی را تامل کنیم. قصد او این است که ما را از تصویر واقعی دنیایی که در آن زندگی می کنیم آگاه کند.
هنر پترسون دارای یک شخصیت قوی ضد استقرار است و خشم به عنوان یک نیروی خلاق در اکثر آثار هنری او وجود دارد. موضوع خشم هنرمند است و با کار خود به عمیقترین خستگی و بیحالی جامعه برمیگردد. او میگوید: «هر کاری که انجام میدهم واکنشی است به جهانی که در آن زندگی میکنیم.» طبیعتاً هنر او مسحورکننده و در عین حال آزاردهنده است و بخش شومی از فرهنگ ما را برجسته میکند، با تأکید بر افراد به حاشیه رانده شده، که در نبردی با قدرت و تسلیم گرفتار شدهاند، که اغلب بین دو نیروی قابل تعویض در جریان است.